kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۰۸۸۳
تاریخ انتشار : ۰۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۹:۱۵
ره‌آورد سفر به دیار رئیسعلی (بخش ششم)

خارگ  فرزنـد خروشـان خلیج‌فارس 

 
 
 
سیدمحمد مشکوهًْ‌الممالک 
از سفر بوشهر با دست پر بازگشتم؛ سفری پربار، جذاب و بابرکت که علاوه ‌بر مشاهده آثار طبیعی و گردشگری استان، با تعداد زیادی از خانواده‌های شهدا دیدار داشتم؛ اما جگرگوشه این استان، مروارید و نقطه اوج مقاومت و صلابت این استان را ندیده بودم. فرزند یگانه بوشهر، خارگ، این جزیره زیبا و مردم باصلابتش را ندیدم و برگشتم. در پی راهی بودم که باز هم به این دیار سفر کنم. با وجود مشغله کاری فراوان، از چندین کانال پیگیر شدم، بلکه مجوز ورود به این سرزمین پر راز و رمز را دریافت کنم، تا اینکه سرانجام آقای عبدالرضا اسکندری واسطه این امر شده و ضمن معرفی بنده به جناب سرهنگ سیروس حیاتی فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه خارگ، مجوز ورود به خارگ صادر شد. و سفری دیگر آغاز شد. سفر به جزیره‌ای کوچک با مردمانی بزرگ. خارگ سرزمینی است که تنها 32 کیلومتر وسعت دارد اما 95 درصد صادرات نفت ایران از این خطه صورت می‌‌گیرد. اما آنچه در این‌جا اهمیت دارد، داستان مقاومت جانانه و بی‌بدیل مردم خارگ در دوران دفاع مقدس و تلاش برای تداوم صادرات نفت در آن دوران است. در آن روزها که تمام نقاط صنعتی و غیر صنعتی آن مورد هجمه دشمن قرار گرفت؛ ولی کل این مجموعه نظامی، نفتی و بومی نگذاشتند یک روز صادرات نفت قطع شود. 
همان‌طور که حضرت امام(ره)در سخنان خود فرمودند، 49 بار رسانه‌های رسمی عراق گفتند خارگ را با خاک یکسان کردیم؛ ولی مردم دوباره این جزیره را ساختند. این مردم می‌‌دانستند که اگر دشمن بعثی با پشتوانه همه ابرقدرت‌های جهان، در جبهه خارگ پیروز شود، دیگر نیاز به جنگ خرمشهر تا کردستان ندارد؛ لذا تمام توان خود را گذاشتند و دفاع کردند. مردمی که باید تندیسشان را با طلا ساخت و به پاس غیرت و مردانگی‌شان بر دستانشان بوسه زد. خدا را شکر می‌‌گویم که پا در سرزمینی اینچنین گرانقدر می‌‌گذارم، در میان مردمی نفس می‌‌کشم که مظلومانه و با دستان خالی زورگویان جهان را به زانو درآوردند...
آغاز یک سفر به یادماندنی به دُرّ یتیم خلیج
بالاخره وارد خارگ شدیم. در بدو ورود با استقبال خوب روح‌الله بهرام‌نژاد، یکی از بسیجیان مخلص و پا به کار مواجه شدیم که حق مهمان نوازی را به جا آورد و از ابتدا تا انتهای سفر و زمانی که سوار هواپیما شدیم، ما را همراهی کرد. از فرودگاه که بیرون می‌‌آمدیم تصاویر شهدا روی دیوارها خودنمایی می‌‌کرد؛ شهیدان اسماعیل درگاهی، عبدالرضا امانی، محمدرضا حیدری، داراب‌پور، عبدالرسول ماحوزی و اسماعیل احمدزاده... 
 جزیره‌ای مرجانی و استراتژیک
بدون فوت وقت برای بازدید از نقاط دیدنی جزیره به راه افتادیم و در طول مسیر از صحبت‌های آقای بهرام‌نژاد بهره بردیم: وجه تسمیه خارگ و خارک متفاوت است. بعضی از تاریخ دانان چون باستان شناس معروف آقای‌گریشمن می‌‌گویند نام این جزیره ایکاریوس بوده است. آنها چون پس ذهنشان مسیحیت، یونان و تمدن یونانی بوده، هرچیزی را می‌‌دیدند به نوعی می‌‌خواستند به آنها ربط بدهند. اما نام اصلی آن همان خارگ است که گاهی تبدیل به «خارک» شده است. خارگ و خارک هر دو مرسوم است و در زبان رایج مردم همان خارگ رواج بیشتری دارد.
جزیره خارگ امروزه یک جزیره استراتژیک است. جزیره‌ای مرجانی و سنگی که در جزر و مدها گِل و لای ندارد، اسکله آلوده نمی‌‌شود و نیازی به گِل برداری نیست که این مهم، هزینه‌ها را پایین می‌‌آورد. همچنین به علت وجود مخازن نفت در ارتفاعات، نیاز به پمپاژ نفت نیست؛ چرا که مخازن در ارتفاعات ساخته شده‌اند و به راحتی نفت به داخل نفت‌کش‌ها رفته و بارگیری می‌‌شود. 
از ساحل جزیره خارگ می‌‌توان با کمترین فاصله به بیشترین عمق دریا رسید. بیشترین عمق یعنی اینکه نفت‌کش‌ها به راحتی پهلو می‌‌گیرند و بارگیری را انجام می‌‌دهند و در عمق حدود ۲۰ متری با طی مسافت بسیار کمی به عمق بالایی می‌‌رسیم. 
این‌جا در زمان دفاع مقدس به تعداد روزهای جنگ بمباران شده و شهدای زیادی تقدیم کرده است. با توجه به بمباران‌های زیاد و هجمه‌ها، یک روز هم صادرات نفت قطع نشده و شیر فلکه نفت بسته نشده است، چرا که بومی‌های جزیره خارگ در این زمینه نقش بسزایی داشته‌اند.
شاید در دیگر جزیره‌های خلیج‌فارس، تا این حد مردم بومی زندگی نمی‌‌کنند؛ ولی این‌جا حضور مردم از ظرفیت‌هایی است که آن زمان به صنعت نفت و به نیروهای نظامی کمک کرده، و این خودش یک ارزش است.
با توجه به آثار به‌جامانده از جنگ در جزیره خارگ، این جزیره هرساله میزبان راهیان نور از سراسر کشور است و کاروان‌های راهیان نور که به جزیره می‌‌آیند، از این آثار دیدن می‌‌کنند. یکی از این آثار بیمارستان زیرزمینی است که مربوط به زمان جنگ بوده و دیگری کشتی سوخته مربوط به کره شمالی است.
 در زمان جنگ این کشتی بارگیری نفت را انجام می‌‌دهد؛ ولی هنگام فاصله گرفتن از ساحل، موشک به آن اصابت کرده و شروع به سوختن می‌‌کند.نفت سنگین طوری نیست که یکباره منفجر شود؛ بلکه کم کم می‌‌سوزد؛ برای همین هم چند ماه سوختن کشتی طول کشیده و اکنون هم آثار بجا مانده آن موجود است. 
جمعیت این‌جا اکثرا شاغل هستند؛ ولی هنوز جوانانی هستند که در صف اشتغال قرار دارند. چنان‌که فهرستی از جوانان بومی خارگ در اداره کار و بخشداری خارگ موجود است. در این دولت اقداماتی صورت گرفته و برای جذب نیروهای بومی اقدام شده؛ اما جا دارد که به جذب نیروی بومی بیشتر توجه شود.
وجود آبروها در جزیره؛ ‌نمای زیبایی به آن داده است و بقعه تاریخی امام زاده میرمحمد که از نوادگان امام علی(ع) می‌‌باشد، از دیگر جاذبه‌های جزیره خارک است.
مقبره میرمحمد بن حنفیه 
مقبره‌ای زیبا و شاخص در جزیره خارگ 
این بنا از شاخص‌ترین و فاخرترین بناهای دوره اسلامی در کشور است. سبک معماری این معبد حائز اهمیت بوده و از لحاظ منسوب بودن به اهل بیت نیز حائز اهمیت است؛ امام رضا(ع) هشت تا ۹ نسل بعد از پیامبر اکرم است اما میرمحمدبن حنفیه نوه پیامبر و فرزند امام علی(ع) است. این مقبره اثری شاخص و معماری آن خاص و مخصوص مناطق جنوب کشور، پله‌ای بوده و سطح مقطع آن رفته‌رفته کمتر می‌‌شود. وجود کنگره‌ها نیز باعث می‌‌شود باد بشکند، آثار دوره ایلخانی هم در این بنا به کار گرفته شده است و کاشیکاری زرین فام را دارد.
خارگ، پایگاه ملی گردشگری
آقای اسلامی در حین بازدید از آثار تاریخی خارگ گفت: جزیره خارگ پایگاه است، ما دو نوع پایگاه ملی و جهانی در کشور داریم و خارگ از پایگاه‌های ملی کشور است که سال ۹۹ ثبت شد. قبلا طرحی به نام گردشگری خارجی می‌‌دادند. اکنون آمدن به خارگ تابع ضوابط و بسیار سخت است. حضرت آقا می‌‌فرماید: تهدیدها را می‌‌شود به فرصت تبدیل کرد.
من یک طرح گردشگری داشتم که سال ۹۳ آن را نوشتم، گفتم شما در خارگ را بستید کسی وارد نشود، اگر این قفل را تبدیل به ده یا صد قفل بکنید باز هم گردشگر خاص به خارگ می‌‌آید. هرکسی اجازه ورود به خارگ را ندارد و این خودش یک جاذبه است، هر کسی که می‌‌خواهد به خارگ بیاید، رزومه بدهد و با تدابیر خاص وارد شود.
 موضوع دیگر امنیت بلادلیلی است که برای خارگ وضع کرده‌اند؛ علت اینکه این امنیت وضع شده این است که نفت دو شاخصه عمده در خارگ دارد، یکی اسکله تی که اسکله صادراتی نفت است و دیگری مخازن نفت. اگر این دو نباشد به امنیت در خارگ نیازی نداریم. کشتی خارجی می‌‌آید در اسکله تی ما پهلو می‌‌گیرد، زاویه دیدی که آن خارجی دارد ما نداریم. چطور است وقتی که آن ملوان خارجی به اسکله تی ما می‌‌چسبد و عکس می‌‌گیرد و گاهی پیاده هم می‌‌شود، امنیت خارگ به خطر نمی‌‌افتد اما همان فرد اگر بخواهد به مقبره محمدبن حنفیه ما بیاید امنیت خارگ به خطر می‌‌افتد؟!
نکته دیگر این که برای ورود گردشگر خارجی باید راه و هتل ساخته و زیرساخت‌ها فراهم شود؛ اما سالانه چندین گردشگر خارجی با کشتی نفت‌کش به جزیره خارگ می‌‌آیند و چون گردشگر با پای خودش به این‌جا می‌‌آید، به ساخت هتل و راه و هواپیما نیاز نیست. در مدت زمانی که کشتی در حال بارگیری است، می‌‌توان جاهای مختلف خارگ را به این افراد نشان داد. ما در خارگ، می‌‌توانیم همه ایران را معرفی کنیم؛ صنایع دستی اصفهان و جاذبه‌های گردشگری تبریز و جاهای دیگر را می‌‌توانیم در این موقعیت معرفی کنیم. این‌جاست که انسان احساس می‌‌کند که عده‌ای هدفمند کشور را به یغما می‌‌برند و نمی‌‌گذارند این کشور پا بگیرد؛ اما هنوز هم غم نان مانع ایثار نیست. 
کشتی سوخته، بازمانده‌ای از دوران دفاع مقدس
در فاصله چند متری از ساحل یک کشتی سوخته به چشم می‌‌خورد. گویا سال‌هاست که این کشتی بزرگ با این ساحل مانوس است؛ از زمان جنگ تحمیلی. کشتی کره‌ای که حامل نفت بوده و وقتی از اسکله سی آی لند یا اسکله آذرپاد نفت را بارگیری می‌‌کند، مورد هجمه هوایی نیروهای بعثی قرار گرفته و دچار حریق می‌‌شود، حریقی که حدود یک ماه به طول می‌‌انجامد. هنوز هم در مخازن پایینی کشتی نفت وجود دارد.
یکی از آثار دفاع مقدس همین کشتی سوخته است و کسانی که در قالب اردوهای راهیان نور به جزیره می‌‌آیند؛ از این کشتی که از آثار به جامانده از جنگ است، بازدید می‌‌کنند. البته باید این اثر در میراث دفاع مقدس ثبت شود اما چون مالک دارد برای ثبت، رضایت مالک لازم است، باید توافقنامه‌ای صورت گیرد.
الان بعضی ادعای مالکیت آن را مطرح می‌‌کنند و می‌‌گویند ما از شرکت‌های کره‌ای آن را خریداری کرده‌ایم، می‌‌خواهیم آن را تکه تکه کنیم و بفروشیم؛ در این چند سال اخیر بارها این کار را کرده‌اند؛ اما مسئولین متوجه شده و جلوی آن را گرفته‌اند.
برجک دیده بانی، دکل‌ها، موشک‌ها و واحد متانول
تعدادی برجک دیده بانی در این‌جا وجود دارد که مربوط به نیروی دریایی ارتش دوره پهلوی است. این برجک‌ها مربوط به قبل از جنگ بوده و دوران جنگ هم کاربرد داشته و محل استقرار توپ بوده‌اند.
 بازدید از موشک‌ها از دیگر برنامه‌های ما بود که البته اجازه تصویربرداری را نداشتیم؛ اما به نظر می‌‌آید این موشک‌ها از نظر نظامی بیشتر در دید قرار داده شوند. با توجه به اهمیتی که جزیره دارد تجهیزات نظامی باید دیده شوند. دورتا دور خارگ سیستم‌های راداری مشغول به کار هستند و حتی اگر پرنده‌ای بخواهد وارد شود، آن را شناسایی می‌‌کنند و دشمن باید بداند که ما همیشه آماده و مجهز هستیم.
در ادامه مسیر واحدهای متانول و دکل سکوهای نفتی قابل مشاهده است، دکل‌هایی که الان از آنها استفاده نمی‌‌شود؛ چرا که هر زمان چاه عمیق تری حفر می‌‌شود، چاه‌های قبلی را می‌‌بندند که مکش بهتری صورت بگیرد.
 در همین حوالی می‌‌توان مشعل‌هایی را هم مشاهده کرد، شعله‌هایی که حاصل سوختن گازهای مختلفی از جمله متان است. از متان، متانول تولید می‌‌کنند که یکی از سوخت‌های مهم و استراتژیک است. اما چون استفاده از گازها زمان بر بوده و هزینه فراوانی دارد، استفاده درستی از آن نمی‌‌شود. همچنین به‌خاطر راحتی کار، نفت را استخراج و به صورت خام صادر می‌‌کنند و در دیگر کشورها تبدیل به محصولات مختلف پتروشیمی می‌‌شود و ده برابر قیمت، به خودمان می‌‌فروشند. 
 اسکله تی 
این‌جا اسکله تی است؛ اسکله‌ای به شکل T که در فاصله 1100 متری ساحل شرقی جزیره قرار دارد و توان پهلودهی همزمان به 6 نفتکش را دارد. در این اسکله پرچم‌هایی به چشم می‌‌خورد که ظاهرا هر کدام از آنها نقش یکی از علائم دریانوردی را ایفا می‌‌کند‌ و در واقع هر پرچمی که بالا می‌‌آید یک مفهومی دارد، مثل مفهوم خطر، سلامت و... پیام‌هایی که کشتی‌ها به همدیگر می‌‌دهند با پرچم است. در این‌جا دریا آبی است، در حالی که دریای بوشهر سبز است.
خانه‌های طبقه‌بندی شده!
در جزیره به قسمت کارگری رسیدیم؛ به خانه‌هایی که در این قسمت ساخته شده است، خانه کارگری می‌‌گفتند. قبل از انقلاب در ساختار نفت همه چیز به صورت طبقه‌بندی بوده است. در این قسمت خانه کارگری مجموعه فرهنگی به نام سینمای صدف وجود داشت که قبلا به آن سینمای کارگری می‌‌گفتند. در این محیط خانه‌ها ویلایی و کوچک بودند و فروشگاه کارگری نیز در این محوطه وجود داشت، منطقه کارگران در آن زمان این‌جا بوده است. 
منطقه کارمندی نیز جدا از منطقه کارگران بوده و آنها نیز سینما و مغازه خودشان را داشتند. منطقه کارمندی در این جزیره در سطح مدیران بوده و خانه‌ها همه ویلایی و بزرگ و تک واحدی هستند، یک‌سری خانه‌ها سنگی و یک سری چوبی هستند. این منطقه شامل فروشگاه کارمندی، استخر و سینما بوده است.
جزیره‌ای که به تعداد روزهای جنگ بمباران شد
جزیره خارگ 2887 بار بمباران شده است؛ یعنی به تعداد روزهای جنگ! خارگ دنیایی برای خودش دارد، کل جنگ یک طرف و خارگ یک طرف. حتی یک بار کل پدافند هوایی جزیره توسط 28 هواپیمای آمریکایی بمباران شد؛ یعنی دیگر پدافند هوایی نداشتند؛ اما غیورمردان ما تا 8 صبح این پدافند را راه‌انداختند. آنها 
7 شب از کرمان و خوزستان و تهران، تجهیزات پدافند را با هواپیما و هلی کوپتر آورده و 8 صبح هواپیماهای آمریکایی به خیال اینکه خارگ پدافند هوایی ندارد، حمله می‌‌کنند. رزمندگان ما همین طور هواپیماها را می‌‌زنند و آنها در خبرگزاری‌هایشان می‌‌گویند نمی‌‌دانیم اینها چطور در عرض 8 ساعت پدافندشان را باز‌‌سازی کردند!!!
پدری که قبر فرزند شهیدش را ساخت...
در ادامه با تعدادی از خانواده‌های شهدای خارگ از جمله شهید اسماعیل درودگاهی، شهید علیرضا ندیم‌زاده، شهید عبدالعزیز نساج و شهید عبدالرحمن لطیفی صحبت کردیم. 
پدر شهید ندیم زاده می‌‌گفت: علیرضا خودش راهش را انتخاب کرد. وقتی می‌‌خواست به جبهه برود من هم مانع او نشدم. در این راهی که انتخاب کرد من هم مشوق او بودم و گفتم برو از وطن و ناموس و خاک کشور دفاع کن و در تصمیمی که گرفته بود همراهی اش می‌‌کردم.
علیرضا در جبهه آرپی‌جی‌زن بود و وقتی می‌‌آمد از او می‌‌پرسیدم آن‌جا چکار می‌‌کنی؟ چیزی از جبهه برای ما نمی‌‌گفت. می‌‌گفت همه چیز آنجا سرّی است نمی‌‌شود من به شما بگویم و شما برای همسایه‌ها تعریف کنید. علیرضا در مرداد ماه سال ۶۲ در عملیات والفجر۲ در کردستان عراق به شهادت رسید. من خودم قبر را برایش درست کردم، خودم داخل قبر خوابیدم و‌اندازه قبر را گرفتم... 
شهید سنی که عاشق امام حسین‌(ع) بود
همسر شهید عبدالعزیز نساج هم از همسر شهیدش گفت، از همسری مومن و مهربان که در فاجعه منا، مظلومانه به شهادت رسید... 
 همسرم فوق‌العاده مذهبی بود. نمازش را به موقع می‌خواند و تا ما نمازمان را نمی‌خواندیم دست بردار نبود. پسرم آن زمان هنوز سن و سالی نداشت، با این حال برای نماز مغرب و نماز جمعه او را با خودش به مسجد می‌برد و نماز می‌خواندند. ما اهل سنت هستیم ولی همسرم اعتقاد عجیب به امام حسین(ع) داشت. موقعی که ازدواج کردیم بلافاصله ماه محرم و صفر شروع شد، همسرم نذر کرده بود شب تاسوعا و عاشورا تا صبح در هیئت‌ها عزاداری کنیم و بیدار بمانیم. ما تا چهار پنج سال شب عاشورا تا صبح سر پا می‌ایستادیم و در مراسم عزاداری شرکت داشتیم. وقتی فرزندم به دنیا آمد از اینکه بچه بغل، سرپا بایستیم خسته می‌شدیم، رفتیم صحبت کردیم و گفتند ایرادی ندارد می‌توانید بنشینید و عزاداری کنید. بعد از آن نوبتی می‌نشستیم و بچه را بغل می‌گرفتیم. الان هم پسرم این نذر را انجام می‌دهد. همسرم تاسوعا و عاشورا که می‌شد یک گونی برنج و شربت و چیزهایی دیگر برای حسینیه‌ها می‌برد و الان هم پسرم مصطفی به نیت پدرش این کار را انجام می‌دهد.
از دیگر ویژگی‌های شاخصی که همسرم داشت این بود ماه مبارک رمضان که می‌شد می‌گفت این ماه حقوقی ندارم. سال اول از او پرسیدم چرا؟ گفت حقوق این ماه را بین فقرا تقسیم می‌کنم. نیمی از حقوق را به مسجد می‌داد و نیم دیگر را هم بین فقرا تقسیم می‌کرد.
سنی و شیعه برای ما فرقی نداشت؛ ما هر سال به مشهد سفر می‌کردیم. آن سفرها خیلی به ما خوش می‌گذشت. کسانی که با ما به زیارت می‌آمدند می‌گفتند شما خیلی بهتر از ما زیارت می‌کنید و دعا می‌خوانید. من معروف شده بودم به چرانی امام رضایی و نساج به امام حسینی معروف شده بود. و این به‌خاطر عشق و علاقه‌ای بود که ما نسبت به امام رضا و امام حسین داشتیم. 
هنگامی که همسرم می‌خواست به سفر حج برود، انگار به او الهام شده بود اتفاقی در راه است. موقع رفتن به من و بچه‌ها می‌گفت: بیایید دور هم بنشینیم شاید رفتم و دیگر برنگشتم. به او گفتم چرا مدام این جمله را می‌گویی روحیه بچه‌ها را خراب می‌کنی. می‌گفت سفر است دیگر، در سفر ممکن است هزار مشکل پیش بیاد.
(این سفر ادامه دارد)